زمانی در دهه 1990، صدای سفر شروع به تغییر کرد.تغییرات قبلی با اختراعات شناخته شده ای همراه بود: وقتی یک موتور بخار ناله کننده جایگزین چرخ گاری ناله (یا بادبان بال زدن) شد.ملخ چرخان منحرف شد.اما این تغییر جدید دموکراتیک تر و گسترده تر است.همه جا شنیده می شود - در هر کوچه پر از خاک و جایی که مسافران معمولاً جمع می شوند: در ایستگاه های قطار، در لابی هتل ها، در فرودگاه ها.بیشتر روز و شب آن را در خیابان نزدیک خانهمان میشنوم، اما شاید به خصوص در صبح زود که مردم به سفرهای طولانی میروند.«برادل، هذیان، هذیان، هذیان، هذیان، هذیان،» این گونه بود که کودکان امپرسیونیست آن را توصیف کردند.اگر 30 سال پیش این صدا را شنیده بودیم، ممکن بود تصور کنیم که یک اسکیت باز در سحرگاهان برای تمرین از خواب بیدار می شود.حالا هر کسی می تواند باشد: یک وکیل با کلاه گیس و مدارک قانونی، خانواده ای که با چمدان به مدت دو هفته در الگاروه سفر می کنند.سبک یا سنگین، بزرگ یا کوچک، چمدان دیگری از شکافی در پیاده رو در مسیر خود به سمت ایستگاه اتوبوس یا مترو به صدا در می آید.
قبل از اینکه چمدان ها چرخ داشته باشند، زندگی چگونه بود؟مانند بسیاری از افراد هم نسلش، پدرم جعبه های مقوایی ما را روی شانه چپش می بست.او مانند یک ملوان چابک بود، گویی یک سینه سنگین وزنی بیشتر از یک طوطی نداشت، اگرچه این بدان معنا بود که برای لذت بردن از گفتگو، همیشه باید به سمت راست او راه می رفت.قبل از اینکه بتواند جواب سلام غیرمنتظره را از سمت چپ بدهد، به آرامی و عمدی مانند اسبی چشم بسته به آن سمت چرخید.من هرگز به تکنیک حمل آن بر روی شانه ام تسلط نداشتم و با خودم فکر می کردم که اگر چمدان ها دسته دارند، می توان از آنها استفاده کرد، اگرچه دلیل واقعی ممکن است این باشد که به اندازه کافی قوی نیستم.پدرم می تواند مسافت های طولانی را در حالی که چمدان بر پشت دارد راه برود.یک روز یکشنبه صبح، زمانی که برادرم از مرخصی خانوادگی به RAF برمیگشت، به یاد میآورم که او را دو مایلی از تپهها به سمت ایستگاه رانندگی کردم در حالی که وسیله نقلیه دیگری در دسترس نبود.پدرم کیف قایق پسرش را روی دوشش گرفت.شبیه کولهپشتی بود که گروه کر در آهنگ "Jolly Wanderer" که در آن زمان یکی از دهها آهنگ برتر بود، خواند.
برخی دیگر تکنیک های دیگر را ترجیح می دهند.عکسهای خیابانی کودکانی را نشان میدهد که با صندلیهای چرخدار چمدانهای تعطیلات را پر میکنند، در حالی که ویلچرهای سبکتر در آغوش مادرانشان قرار دارند.من گمان میکنم که والدینم این رفتار را «متداول» میدانستند، شاید به این دلیل که خانوادههایی که از پرداخت اجاره بها فرار میکنند، گاهی اوقات به این شکل رفتار میکنند («مهتاب»).البته پول همه چیز است.حتی اگر مقدار کمی دارید، میتوانید از تاکسیها و باربرها استفاده کنید یا چمدانهای خود را با قطار به جلو ببرید - حداقل تا دهه 1970، هنوز هم در دسترس مسافران تعطیلات ساحل کلاید و دانشجویان آکسفورد در دهه 1960.چنین راحتی.به نظر میرسد کار واو یا وودهاوس باشد، اما یادم میآید که به یکی از دوستان مدرسهای که مادر جاهطلبش از نظر اجتماعی گفته بود، یک شیلینگ به باربر بده و بگذار تو و جعبههایت را در قطاری در شمال برویک بگذارد.وجود چمدان بدون چرخ به طبقه ای از خدمتگزاران با دستمزد ناچیز بستگی دارد و هنوز هم می توان این سرخوش های سرخ پوش را بر روی سکوهای راه آهن هند دید که چمدان های شما را به طرز ماهرانه ای روی سر خود چیده اند.دوباره آن را ببین
اما به نظر می رسد که چرخ ها نه هزینه های نیروی کار، بلکه مسافت های مسطح زیاد فرودگاه ها را معرفی می کنند.تحقیقات بیشتری مورد نیاز است؛در تاریخ اشیاء روزمره، کیفها هنوز در سطح دانشی که هنری پتروسکی برای مداد یا رادکلیف سالامان برای سیبزمینی انجام میدهند، نیستند و تقریباً مانند هر اختراع، بیش از یک نفر میتوانند به طور قابل قبولی ادعا کنند که قابل ستایش هستند.دستگاههای چرخدار که به چمدانها متصل میشوند در دهه 1960 ظاهر شدند، اما تا سال 1970 بود که برنارد دی سادو، معاون یک شرکت تولید چمدان در ماساچوست، ظهور کرد.او در حالی که دو چمدان سنگین را بعد از تعطیلات در کارائیب به پشت حمل می کرد، در گمرک متوجه شد که چگونه یک کارگر فرودگاه تجهیزات سنگین را روی یک پالت چرخدار تقریباً بدون هیچ تلاشی جابجا می کند.طبق گزارش نیویورک تایمز توسط جو شارکلی 40 سال بعد، سادو به همسرش گفت: "می دانی، این چمدانی است که ما نیاز داریم" و وقتی به سر کار برگشت، اسکیت های غلتکی را از صندوق عقب کمد بیرون آورد. .و آنها را در یک چمدان بزرگ با بند کشی در جلو نصب کرد.
کار می کند - خوب، چرا که نه؟- دو سال بعد، نوآوری Sadow به عنوان پتنت شماره 3,653,474 ایالات متحده به ثبت رسید: "چمدان چرخشی" که ادعا می کرد سفر هوایی الهام بخش او بوده است.چمدانها قبلاً توسط باربرها جابجا میشد و در مکانهای مناسب خیابان بارگیری و تخلیه میشد، در حالی که ترمینالهای بزرگ امروزی... پیچیدگی جابجایی چمدانها را تشدید میکنند، [که میتواند بزرگترین مشکل برای مسافران خطوط هوایی باشد».، چمدان های چرخ دار دیر به دست می آیند.مردان بهویژه در برابر راحتی چمدانهای چرخدار مقاومت میکردند - «چیزی بسیار مردانه»، سادو در نیویورک تایمز به یاد میآورد - و این واقعیت که چمدان او نسبتاً حجیم بود و چهارچرخ ترمز افقی داشت.مانند تلویزیون Logie Baird، این تلویزیون به سرعت جایگزین فناوری پیشرفته شد، در این مورد رولبرد دو چرخ که توسط خلبان Northwest Airlines و علاقه مندان به DIY، Robert Plath در سال 1987 ساخته شد. طراحی شده در سال 1999، او مدل های اولیه خود را به خدمه فروخت.رول بردها دارای دسته های تلسکوپی هستند و می توان آنها را به صورت عمودی با حداقل شیب رول کرد.دیدن مهماندارانی که آنها را در اطراف فرودگاه هدایت می کردند، اختراع پلات را به چمدانی برای حرفه ای ها تبدیل کرد.زنان بیشتر و بیشتری به تنهایی سفر می کنند.سرنوشت چمدان بدون چرخ تعیین می شود.
این ماه، من با یک نسخه چهار چرخ از یک رولبرد قدیمی به دور اروپا سفر کردم، نسخه ای که دیر با آن آشنا شدم زیرا دو چرخ در دنیای مردانه چمدان های قدیمی به اندازه کافی گناه به نظر می رسیدند.اما: دو چرخ خوب است، چهار چرخ بهتر است.ما با پیچ های پیچ در پیچ به آنجا رسیدیم - 10 قطار، دو کشتی بخار دریاچه، مترو، سه هتل - اگرچه می دانم که رسیدن به جایی برای من سخت است با پاتریک لی فرمور یا نورمن لوئیس در یک سطح است، اما به نظر می رسد که هیچ یک از آنها یک دستاورد نیست. این انتقال نیاز به تاکسی دارد.حمل و نقل عمومی کاملما به راحتی بین قطارها، کشتی ها و هتل ها حرکت می کردیم.در جادههای خوب و مسطح، وقتی کار سختتر شد، به نظر میرسید که چهارچرخهها نیروی خود را تولید میکنند - برای مثال، در تور دو فرانس که به نام Pave شناخته میشود - بازگشت روی دو چرخ آسان است.و به پایین شیب ادامه دهید.
شاید حمل چمدان چیز خوبی نباشد.این امر مردم را تشویق کرد که بیش از آنچه نیاز داشتند - بیش از آنچه در روزهای بدون چرخ می توانستند حمل کنند - در چمدان هایی به اندازه بشکه های دریایی که لابی جلوی ون و راهروی اتوبوس را به هم ریخته بود حمل کنند.اما به جز پروازهای ارزان، هیچ پیشرفت مدرن دیگری سفر را آسان نکرده است.ما آن را مدیون Sadow و Plath، چرخ های پلاستیکی بادوام و فمینیسم هستیم.
زمان ارسال: مه-10-2023